به بزمگاه صبوحي کنون بمجلس خاص

شاعر : خواجوي کرماني

حيات بخش بود جام مي بحکم خواصبه بزمگاه صبوحي کنون بمجلس خاص
که زهره نغمه سرايست و مشتري رقاصز شوق مجلس مستان نگر ببزم افق
بساز بزم صبوح اي نديم مجلس خاصبسوز مجمر عود اي مقيم خلوت انس
سپيده دم بدمد حرزي از سر اخلاصبگو که فاتحه‌ي باب صبح خيزان را
که در ضمير نياري که الجروح قصاصتو از جراحت دلهاي خسته ننديشي
که گفته‌اند که القاص لا يحب القاصمحب روي تو رويم نمي‌تواند ديد
نه از کمند تو عشاق را اميد خلاصنه در جمال تو مشتاق را مجال نظر
گرفت پيش ره اشکم که لات حين مناصز قيد عشق تو مي‌خواستم که بگريزم
ولي چو در بکف آرد چه غم خورد غواصغريض لجه‌ي درياي عشق شد خواجو